بخش دوم
طب:
1- نظری (تئوری)
الف- امور طبیعیه: بسیار مهم در درمان، کمک به تشخیص مانند یک آزمایشگاه و فیزیولوژی عمل میکند.
تعریف: قوه مدبره بدنیه بدون اراده و شعور می باشد یعنی در اراده شما نیست. یعنی آنچه لایق و سزاوار تدبیر و حفظ بدن است بی اختیار از او صادر می گردد مانند اسهال، استفراغ، حالت تهوع، جوش صورت، زیاد شدن تعریق بدن، خون دماغ و … چون ماده عفونی زیاد شده و بدن می خواهد آن را بیرون بفرستد.
حال به این مثال دقت کنید:
سرماخوردگی: به دلیل کیسه کشیدن، حجامت انجام ندادن و… مواد عفونی درون بدن زیاد شده، در هوای سرد منافذ پوست بسته می شود و حرارت به داخل بدن کشیده می شود، رطوبت تبخیر و بخار می شود و به سمت بالا حرکت می کند، و با خوردن باد و یا آب سرد، این بخار منعقد و لوزه ورم می کند، با تکرار این عمل، به خلط تبدیل می شود، خلط بصورت طبیعی می خواهد از بدن خارج شود که با چرک خشک کن، متوقفش می کنید، بعد به سینوزیت تبدیل می شود، سپس دفعه بعد که سرما بخورید، چرک به درون گلو می ریزد و به گلو درد تبدیل می شود، دوباره که چرک خشک کن استفاده کنید، به کم کاری تیروئید تبدیلش می کنید، بعد به داخل ریه می ریزد، سرفه می شود، خیلی زیاد بشود، به کل بافت بدن می ریزد ، آنفولانزا می شود. این می شود نحوه تولید بیماری، حال هی خفه کن بزن ، هی صورت مسئله پاک کن.
سرفه: عملی است برای خروج شیء موزی یا آزار دهنده از ریه
ب- ارکان:
-
آتش:
سبک مطلق و همیشه به سمت بالا می رود. مصداقش صفرا گرم و خشک.
منفعت: ایجاد لطافت و سبکی و نفوذ.
-
هوا:
سبک نسبی یا بالاضافه مصداقش دم است طبیعت گرم و تر.
منفعت: ایجاد تخلخل و گشادگی. انسان وقتی زنده است، سبک است. به محض مردن، سنگین می شود. هوا وزن را کم می کند.
-
آب :
سنگین نسبی است و روی خاک قرار می گیرد مصداقش در اخلاط بلغم سرد و تر.
منفعت: انعطاف پذیری و شکل پذیری. زود شکل می پذیرد زود هم از دست می دهد. مانند جنس سرد (مؤنث) که مطیع تر است و زود شکل می پذیرد ولی گاهی مواقع فرمانده نیز می شود.
-
خاک:
سنگین مطلق است و پایین می شیند مصداقش در اخلاط سودا سرد و خشک.
منفعت: استقامت، استواری، پایداری. استخوان انسان ماده خاک آن بیشتر از گوشت، گوشت بیشتر از مغز، مغز بیشتر از خون و خون بیشتر از روح می باشد. دیر شکل می گیرد ولی دیر شکلش را از دست می دهد.
هر موجودی از عناصر اربعه به وجود می آید. مثلا برای شیر ماده، عنصر آتش و خاک بیشتر است. خاک، عضله و ماده آتشی اش درندگی آن حیوان می شود. خرگوش را خداوند سردتر آفریده برای اینکه ترسوتر باشد و سریعتر بتواند فرار کند. عنصر آب آن بیشتر است. و هر چه حرارت بیشتر، سرعت بیشتر و دقتش کمتر می شود. ولی دقت دیدش بیشتر می شود.
ج- امزجه:
4 رکن که با هم مخلوط شوند و کیفیت ها وقتی با هم درگیر شدند، یکی بر سایرین غالب می شود.و به این آمیختگی مزاج میگویند. معنای لغوی مزاج: آمیزش و در هم آمیختگی. از آمیزش 4 رکن مزاج به وجود می آید.
1- معتدل:
برابری کیفیات 4 گانه (4 رکن بالا) با همدیگر، در واقعیت وجود ندارد.
- مزاج معتدل حقیقی: وجود ندارد
- مزاج معتدل غیر حقیقی (فرضی): به موارد زیر تقسیم می شود
الف- نوعی:
- خارجی: قیاس انواع موجودات با یکدیگر، مثلا قیاس انسان با حیوان و نباتات و … که معتدل ترین انسان است.
- داخلی: قیاس انواع انسان ها با یکدیگر، یک شخص نسبت به بقیه معتدل تر است. در عصر حاضر امام زمان (عج) است.
ب- صنفی (اقلیم):
- خارجی: قیاس اقالیم 7 گانه با یکدیگر[1]
- داخلی: قیاس شخصی نسبت به سایر اشخاص در یک اقلیم. هرچند هر شخصی مزاج لایق خودش را دارد.
ج- شخصی:
- خارجی: مزاج شخصی خاص که اگر بر آن مزاج باشد نسبت به سایر اشخاص معتدل تر است.
- داخلی: مزاجی که شخصی خاص در بعضی اوقات اگر بر آن حالت باشد، نسبت به سایر اوقات معتدل تر است. قیاس حالت شخص با خود شخص است. صفراوی ها در زمستان، دموی ها در پاییز، بلغمی ها در تابستان
د- عضوی:
- خارجی: قیاس انواع اعضا با یکدیگر. پوست نسبت به سایر اعضا معتدل تر است. پوست کف دست نسبت به باقی معتدل تر است.
- داخلی: مزاج عضوی خاص که در حالی از احوال اگر بر آن مزاج باشد، نسبت به سایر احوال معتدل تر است. قیاس عضو با خودش. کبد باید گرم و تر باشد اگر سرد و خشک باشد، فرد به مرگ نزدیک می شود. مغز باید سرد و تر باشد. عصب باید سرد و تر باشد.
2- غیر معتدل:
الف- مفرد:
1- گرم
2- سرد
3- تر
4- خشک
ب- مرکب:
1- گرم و خشک
2- گرم و تر
3- سرد و تر
4- سرد و خشک
چرا افراد مزاجشان گوناگون است؟
چون اندازه این کیفیات در بدن هر کسی متفاوت است. کسی معتدل می شود که این کیفیات در او برابر باشد نه اینکه در کل بدنش همه موارد برابر باشد. همچین چیزی ممکن نیست. ولی در همان عضو به اندازه باشند. رنگ های سفید، زرد، قرمز و سیاه اگر به یک اندازه با هم مخلوط شوند، یک رنگ واحد می دهند. اگر یکی از این رنگ ها را زیاد کنید، رنگ تغییر می کند. به همین نسبت، مزاج فرد تغییر می کند. غذایی که قبل از بارداری، حین بارداری، بعد از بارداری، طبیعت اقلیم و هوا، همه اثر می گذارد و مزاج های متفاوتی به وجود می آورد. مزاج شناسی نسبی است.
چرا انسان نسبت به سایر موجودات معتدل تر آفریده شده است؟
چراکه انسان باید بتواند کارهای متفاوتی را انجام دهد. دو ابرو که نور زیادی وارد چشم نشود، بینی که نور را تقسیم کند، مژه که عرق پیشانی وارد چشم نشود، بینی که عفونات و ترشحات مغز را خارج کند، زانو از جلو می شکند تا به جلو حرکت کند، کف پا گود تا بتواند وزن را تحمل کند.[2]
چرا کف دست معتدل تر است؟
برای اینکه حاکم باید عادل باشد برای اینکه شیء را نگه دارد و به موقع ول کند، گرمی و سردی و نرمی و زبری را لمس کند.